چشم زخم بهم زد از همه چی افتادم
سالها پیش توی نوجوونی کار و درامد خودنو داشتم از کار خونگی، کلی هنر و استعداد و درس و دانشگاه و ...
الان سالهاست کنج خونه ام هیچ کاری نمیکنم یا اگه هم بکنم نوک میزنم ول میکنم
از صبح تا شب بیکارم تو اتاق نشستم سرم تو گوشیه، کلی آرزو و هدف دارم
ولی کاری براشون نمیکنم
دافعه عجیبی برای انجام کارهام دارم