اول شرایط خودمو بگم
من ۲۷سالمه شاغلم زاده و بزرگ شده تهرانم وضعیت مالیمون متوسط پدرم بازنشسته کارمندی مادرم خانه دار،چهرم معمولی اخلاقم خوب هیکلمم خوب نیست-بااقای ک اشنا شدم ۲۸سالشه قشقایی و شیرازی و اونجا بزرگ شده ولی الان ب خاطر شغلش بندرعباس زندگی میکنه ک قرار بعد ازدواجمون انتقالی بگیره بیاد تهران،شغلش تکاور نیرو دریایی ارتش مادرش خانه دار پدرش با ماشین سنگین بار میبره وضع مالیشون از ما پایینتر اما وضع مالی خودش نسبت ب سنش قابل قبوله خوبه اخلاقش خوبه قد و هیکلش خوبه چهرش متوسط-ی مشکلی ک داره اینکه گفت تو عروسی خانما لباس محلی قشقایی میپوشن ک از نظرم خیلی بد نبود اوکیه اما گفت من از وقتش هشت سالم بود پدرم افتاد زندان و وقتی هجده سالم بود ازاد شد دلیلشم این بود ک تو ماشین مواد مخدر جاساز کرده بود تو بار ک ببره تحویل بده و میدونست بار مواده -مواد واسه باباش نبوده و فقط کرایه حمل و میگرفته و مدت زمان ده سالی ک پدرش نبوده این مجبوز بوده از هشت سالکی بره سرکار خرج خانوادشو بده بعد ی دایی داشته ک خیلی اذیتش میکرده کتکش میزده تو بچگی پولاشو ازش میگرفته و الان میگه ازش نفرت دارم دوس دارم بکشمش دوس دارم گریه کنم تااروم شم ولی نمیتونم
چیکار کنم بااین اقا ب نظرت چ جوریه؟
از نظر روانشناسی خشم پنهان داره ولی خب همه ادما کامل نیستن خیلی دودلم میشه کمکم کنید
