چند روزی بود که به خاطر مرگ مادرشوهرم همگی خونه برادر شوهرم بودیم و شلوغ پلوغ بود و پسر دو سالم مدام بین مجلس مردونه و زنونه تو رفت و آمد بود...امروز دیدم رو ساعدش جای گاز...خیلی گریه کردم..یعنی کی تو این مدت بچم گاز گرفته و من احمق ندیدم.....جاش کبود شده...الهی بمیرم برای اون لحظه درد کشیدنت....خیلی ناراحتم..