قصه عشقی که میگم عشق لیلای مجنون ♩ ♮ ❣ با یه روایت دیگه لیلی جای مجنون ♩ ♮ ❣
مجنون سر عقل امده شده آقای این خونه ♩ ♮ ❣ تعصب و یه دندگیش کرده لیلی رو دیوونه ♮ ❣
اما لیلی بیمجنونش دق میکنه میمیره ♩ ♮ ❣ با یه اخم کوچیک اون دلش ماتم میگیره ♩ ♮ ❣
میگه باید بسازه اون این مثل یه دستوره ♩ ♮ ❣ همین یه راه مونده واسش چون عاشق مجبوره ♮ ❣
زوره عشق تو زوره احساس همیشه کوره ♩ ♮ ❣ هرجا خودخواهی باشه انصاف از اونجا دوره ♩ ♮ ❣