ولی اینجا هم مثل خونه ی خودمه ۳ روزه قهر کردم سرزنش تحقیر قضاوت اینکه عرضه نداری شوهرتو نگهه داری شوهرم مشروب میخورد ناس مینداخت خیانت میکرد سیگار میکشید دست بزن داشت بی محبتی میکرد رفیق باز بود درسته ازدواج دومم هست ولی دیگه خسته شده بودم از کارهاش مخصوصا بی احترامی هاش ولی از وقتی خونه ی بابام اومدم خانوادم هم عذابم میدن انگار من هیچ جا آرامش نیس
وقتی به اون بالغ بودن و بزرگ بودن واسه ازدواج رسیده پس یعنی یه آدم بزرگ و بالغ نباید نیاز به نگهداری داشته باشه تا اگه کسی نبود همه چی خراب شه
اعتقادات من خلاف چیزیه که فکر میکنی اکثر جامعه قبولش دارن اینکه تو این جامعه زندگی میکنم به این معنا نیست که تفکرات غالب بهش تفکرات منم باشه _________ درخواست دوستی نمیپذیرم
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
بعد همین خونواده به محضی که به یه جایی برسی شروع میکنن نقش قربانی ومظلوم بودن دراوردن تا دلت براشون بسوزه وخوب باهاشون رفتار کنی ولی نوبت خودشون که میشه به جز زخم زبون وبی محلی چیزی ازشون نمیبینی