من استوریشو دیدم عاشقانع بود بهم پیام داد گف واسه چی چیزی نگفتی برات استوری گذاشتم
پسره ی بی ناموس کثافت ۵ سال احساسم نابودشد باهاش بخداقسم همون خدا خودش شاهده تو فقیری هاش باهاش بودم سرباز بود هیییچی نداشت باباش موادمیکشید خیلی زجرشون میداد ب من میگفت بری خودمو میکشم هربارک میخاستم برم میرفت خانوادشومیداشت تحت فشارک من اینومیخام با همه چیش ساختم ب خدا ساعتتوخیابون بدون اینک چیزی ازش بخام راه رفتم😔😔😔
خانوادشم مخالف بودن حتی یکبار ب زور اوردشون خواستگاری ولی باز جدامون کردن خلاصه گذشت این پسر رو فرستادن یه شهر خیلی دور اونجا پولدار شد و الان پولداره ازوقتی پولدار شد ب بدترین شکل ممکن زجرم دادو هروقت دلش خواست ولم کرد اخرین بار ۷ ماه پیش بود ک بی دلیل رفت ومن نابودشدم ولی برگشت میگ خانوادم قبول نمیکن بگیرمت منم نشستم افسرده وتنها ک ۵ سال عمرم رفت الکی ن دلی دارم ن احساسی چطور ب یکی اعتمادکنم اصلا دیگ میتونم یکی روپیدا کنم
استوری عاشقانه گذاشت ب من میگ واسه چی هیچی نگفتی ههه پسره ی بی ناموس چی بگم استوری ب چ دردم میخوره خدازاش نگذره😔😔😔😔