با داداشم دعواشون شد سالی یکی دوبار قهر نیکنه میره خونه باباش از اولم از ما خوشش نمیومد بخدا ب چشم ی دوست ی خواهر بهش نگا میکردم راز دلمو بهش میگفتم اما میرفت همون راز برعلیه خودم استفاده میکرد.
الان ۴ ماهه خونه بابام نرفته و با من و خواهرامم یک کلمه حرف نزده قهر کرده بود رفته بوددخونه باباش پدرم و خواهرمم رفتن دنبالش پدرم گفته بود عیبه جقدر قهر میکنی سر چیزای الکی چرا کاری میکنی همه بفهمن با شوهرت رابطت خرابع هرجی هست خودتوت حلش کنین .داداشم خیلی پولداره حتی برادرای زنش از اول ازدواجشون پیش اینا زندگی میکنه خرحی خانواده زن داداشمم میدده داداشم خودش تنهایی میره خونه بابام
حتی دیشب پدرم میگفت باهم بودن زنش تو ماشین بود نیومد ی سلامی بکنه دم در خونه.من فقط بخاطر این نارختم ک پدر مادرم براشون سخته وگزته اصلا برام مهم نیس