من یه دختر بی تجربه ساده بودم که دلم واسه یکی رفت
عشق یه طرفه
کارای اون آدم باعث شد فوری درسمو تموم کنم که نخوام ببینمش
بعد فارغالتحصیلی فوری رفتم پیش روانپزشک
دقیقا روز اول و جلسه اول که واسم دستگاه عصب شناسی نصب کردن
اون از در وارد شد و منو دید
لبخند کجی که داشت هیچ وقت یادم نمیره
همونجا به خدا گله کردم
الان اون زندگیشو رو داره خوشبخته
ولی من هنوزم پای حقی که از خدا خواستم بگیره و نگرفته موندم 💔💔💔
بدشانسی من همون روز ثابت شد
حسود رابطه اون نیستم چون چه گلی به سر من زد که به سر اون بزنه
فقط واسه خودم و افکار و حساب کتاب های زندگیم ناراحتم