محبت مادر که یادم نمیاد دیده باشم فقط بابام بعضی وقتا یکم نازمو میکشید ک اونم مامانم غر میزد میگف لوسش کن بدبختش کن. از بچگی کم توقع و قانع بودم یادمه کلاس سوم بودم همه بچه ها لباسای نو میپوشیدن میرفتن مدرسه من ی کفش کهنه داشتم پامو خیلی میزد میپوشیدم میرفتم همه مسخرم میکردن بابام ی کارگر ساده بود توانشون نمیرسید برام ی کفشم بخرن منم قانع میخاستن برام کیف بخرن نمیزاشتم ی کیفو پنج شیش سال میبردم ک دیگه پاره میشد. ن پول تو جیبی داشتم ن چیزی الانم ک عقدم وسایل ریز ک با ماس بخریم کلی منت سرم میزارن یچیز ازشون بخام میگن مگه ب فکر جهیزیت نیستی و هزارتا حرف. پول تو جیبی اصلا نداشتم سالی یبارم لباس نمیخریدم اگم میخریدم بدترین جنس و ارزونترین. بچه های الانو میبینم واقعا حسرت میکشم زیادم سن ندارم 19 سالمه. ولی شوهرم هوامو خیلی داره انقد برام کار میکنه و بهترینارو میگیره بعضی وقتا میشینم گریه میکنم از خوب بودنش خدایا خودت واسم حفظش کن برای سلامتی شوهرم ممنون میشم ی صلوات بفرستید ♥️
الهی😢
خداروهزار بارشکر ک شریک زندگیت خوبه این لطف خداس شاید برای جبران گذشته
بمونید برای هم عزیزم
ولی یه جوری تعریف کردی فکردم از ۳۰ چهل سال پیش داری میگی🤕
ای خداا چشم نخورید اسپند دود کن عزیزم😍
خوشبخت بشی انشالله همیشه همینجوری خوش ذوق بمونید و اون روزا حسابی تلافی بشه و از یادت بره💕
اخییی عزیزم امیدوارم شوهرت سرپناه امنی باشه برات 🤍
انشاءالله خوشبخت و عاقبت بخیر بشی🥺
خدا رو شکر که عاقبت خوب شد
متن آخرت رو که خوندم خیلی برات خوشحال شدم که خدا همسری سر راهت قرار داده که جبران تمام اون سال ها باشه 🌹😍خوشبخت باشید
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
43 ثانیه پیش
44 ثانیه پیش
44 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
