اقا این خانواده شوهره من سرماخوردن بدجووووور ، بعد اصرار داشتن نوزاد مارو ببینن دلشون تنگ شده من گفتم یک هفته دیگه صبر کنین میایم ، مادرش به شوهرم گفت ن نوزاد بدنش انتی بادی داره ویروس نمیگیره ، شوهرمم بی اراده گفت پاشو بریم ببینن نوه شونو ، گفتم خطرناکه یه درصد اگه بگیره چی ، بازم گوش ندادن حالا از دیشب استرس دارم چون مدااااام مادرش بچرو بغل میکرد ، چه خودم بگیرم چه بچه دردسرش برای منه چون بدن منم ضعیف شده بشدت ، هرچی من گفتم بزارین هفته بعد هیچکدوم گوش ندادن انگار من اصلا به حساب نمیام
چقدر بی درک
میگفتی نمیتونم بیام حالم خوش نیست و نمیرفتی
هعییی...من بچم ۲۸ روزش بود تو دوران کرونا مادر پدرشوهرم فوت کرد نرفتم مراسمش بعد پدرشوهر گفت بعضیا با کلاس حرف نمی زنن ولی معرفت دارند
عجب ادمای گاوی هستن
خب تو چرا بهونه آوردی عزیزم رک به شوهرت میگفتی
مادرت مريضه تو مگه بچه تو دوس نداری میخوای مریض
بشه گوشت تنش آب بشه؟! آدم بزرگ بیماری اونا رو بگیره لاغر میشه تا خوب بشه چه برسه نوزاد
بهش میگفتی من دشمن که نیستم کخم ندارم بخوام جلو مادرت الکی وایستم فقط نگران بچه مونم چیزیش نشه
حالا 1 هفته صبرکنیم بهتر بشن باهم میریم نه ما فرار میکنیم نه اونا
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
