من شوهرم رو نمیخواستم
از اول میگفتم نمیخوام
شب نامزدی حلقه آوردن دختر خالشم بود یه جوری به همدیگه نگاه میکردن دختر خالش براش بوس فرستاد
حتی فهمیدم که از حسودی ناراحته
به مامانم گفتم گفتن نه به خودش گفتم گفت نه اون بچس چرا زندگیتو به خاطر یه بچه خراب میکنی
گذشت
عقد کردیم
میدیدم که برا هم پست میفرستن
یه اخلاقایی ازش دیدم که طلاقمون قطعیه
و مطمئنم بعدش میره همین دختر خالشو میگیره
بچهها ما زنیم لطفاً به حستون اعتمادکنید