خوب که وضعمون توپ نبود همون در حد خوراک معمولی روزانه غذا داشتیم و مثلا خرج مدرسه و سرویس من میداد یکی از دایی هام ، همون زمان هم داشت خونه شو میساخت، الان خونه شو ساخته ولی بعد ازدواج من یه اتفاقایی افتاد قرض دار شد تا بدهی ها شو بده هر درآمدی داشت از دست داد دیگه کلا انگار صفر شد
و اینکه خرج عروسی منم بود رو گردنش
انگار اون در حالی که مجرد بود دوتا بچه رو بزرگ کرد و سر و سامون داد و برا یکیشون هم جهیزیه گرفت و عروسی گرفت البته جهیزیه با وام بود ولی خب تا الان من عذاب وجدان دارم که بخاطر ما زندگیش عقب افتاد