چون اگه خیلی منو میخواست حتما راهی پیدا میکرد تا رسمیش کنه چون میدونم پسری کسیو بخواد هزار راه پیدا میکنه شاید هم الان اونم به من فکر کنه دلم براش تنگ میشه شرایط خوبی نداشت خانوادش مثله خانواده من کمکش نمیکردن نمیدونم شاید چون دلم براش تنگ میشه اینجوری حس میکنم شاید بود باز جنگ اعصاب بود تا دوباره بره ولی خب تا فراموشش کنم برام عادی بشه زمان میبره کاش یه گوشی دیگه داشتم که یادش نیوفتم ویه خط جدید نمیدونم شاید هم خدا بخواد دوباره برگردیم نمیدونم میخواد چی بشه چون خیلی دلم میخواد پیامش بدم خیلی خوبه کسی دوست داشته باشه
قضیه رو واسه دوستام گفتم گفتن که دوست پسرت صادق نبوده توهم که اهل دوستی وصبر کردن نبودی واسه دلت ادم واقعی میخواد پس کار خوبی کردی رهاش کردی کاش حالم از مردا بهم بخوره کاش دلم کسیو نخواد چون نبودش عذابه کاش این غریزه نبود وقتی شرایط اینجوریه حتی حس میکنم یه مشکلی دارم که خواستگار ندارم ولی در حد خودم زیبام نمیدونم ولی خب اگه خواستگاری یا آشنایی داشتم مناسبم نبود کاش از فکر شوهر بیام بیرون چرا من اینجوری شدم پدرم گفت سبک بازی در نیار ولی اصلا دست خودم نیست تو سنیم نیاز دارم به یه همراه
اگه رابطون تموم شده دیگه ارزش نداره ادامه داد بازم برگردید اینطوری ک میگید فقط باعث ناراحتیتون میشه
من چی بلاکم کرد
بعد آخرین حرفش این بود خیلی دوستت دارم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
12 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
