2777
2789
عنوان

به همفکریتون نیاز دارم

139 بازدید | 6 پست

سلام دوستان.  من مادرم و برادر بزرگم از ۱ ماه قبل عید رفتن مشهد . برادر کوچیکم ولی تهرانه . خانواده شوهرم شمالا ولی برادر شوهرم مجرده تهرانه . بعد سال تحویل به داداشم گفتم بیا واسه شام . شوهرمم بعد شام زنگ زد داداشش و پسر عمش بیان خونمون . اومدن و تا ساعت ۲ اینجا بودن بعدش همگی رفتن خونه هاشون . اینم بگم اولین سالی بود که ما سال تحویل خودمون بودیم البته دخترمم کنارمون بود . 

(هرسال یکی از برادرشوهرام اویزونمون بود . من دوست نداشتم . پارسالم که دخترم قبل عید به دنیا اومد ومادرشوهرمینا خونمون بودن) 

شوهرم الانم که عیده ساعت ۸ میره تا ۱۱ شب 

قرار بود دیشب بریم خونه خواهرم عید دیدنی ساعت ۱۱ اومد . تو مغازه هم تنها نیست . خودشم همیشه میگه من تو مغازه نیستم میرم دنبال کارایه دیگه .۳ نفر جز شوهرم همیشه مغازه هستن 

۱۲ عید هم قراره بریم پیش خانوادش . 

من دوست ندارم چون دیشب اونکارو کرد منم دوست ندارم برم . من عید دیدنی خواهرام تنها میرم اونم تنها بره

شما بودید چیکار میکردید؟؟؟ 

از صبح خونه با ۱ دختر ۱ ساله. اونم وقتی میاد همش میگه خسته ام و... 


تبریک عید برادرم که باهاش دعوا کرده بود زنگ زد تبریک بگه این گوشی رو نگرفت . با این که برادرم بزرگتر ...

شخصیتش رو نشون داده شما کاملا بی تفاوت باش اصلا به روش نیار که فکر کنه تحفه ای هست مگه بابای شما معطل تبریک این آقا مونده.بحث کردن با این آدم فقط اعصابت رو داغون میکنه

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792