سلام دوستان. من مادرم و برادر بزرگم از ۱ ماه قبل عید رفتن مشهد . برادر کوچیکم ولی تهرانه . خانواده شوهرم شمالا ولی برادر شوهرم مجرده تهرانه . بعد سال تحویل به داداشم گفتم بیا واسه شام . شوهرمم بعد شام زنگ زد داداشش و پسر عمش بیان خونمون . اومدن و تا ساعت ۲ اینجا بودن بعدش همگی رفتن خونه هاشون . اینم بگم اولین سالی بود که ما سال تحویل خودمون بودیم البته دخترمم کنارمون بود .
(هرسال یکی از برادرشوهرام اویزونمون بود . من دوست نداشتم . پارسالم که دخترم قبل عید به دنیا اومد ومادرشوهرمینا خونمون بودن)
شوهرم الانم که عیده ساعت ۸ میره تا ۱۱ شب
قرار بود دیشب بریم خونه خواهرم عید دیدنی ساعت ۱۱ اومد . تو مغازه هم تنها نیست . خودشم همیشه میگه من تو مغازه نیستم میرم دنبال کارایه دیگه .۳ نفر جز شوهرم همیشه مغازه هستن
۱۲ عید هم قراره بریم پیش خانوادش .
من دوست ندارم چون دیشب اونکارو کرد منم دوست ندارم برم . من عید دیدنی خواهرام تنها میرم اونم تنها بره
شما بودید چیکار میکردید؟؟؟
از صبح خونه با ۱ دختر ۱ ساله. اونم وقتی میاد همش میگه خسته ام و...