بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خانواده دختر و خود دختره بهش دروغ گفته بودند و چیزیو پنهان کرده بودند. پسره هم اولش چیزی نگفت خیلی تلاش کرد با این موضوع کنار بیاد اما دختر خانم باز یه دروغ دیگه گفت و رو شد
دختره و مادرش خدای سیاست و بدجنسی بودن خانواده پسره برا دختره و خانوادش سنگ تموم گذاشتن حتی خورد و خوراک و لباس مادر دختره ام با پسره بود هرچی که نیاز داشتن باکس باکس براشون میخرید حتی حاضر شد قید خانوادشو بزنه پسره بخاطر دختره ولی تهش صبرش تموم شد
۹ ماه با دختر عمش محرم بودن ولی چون خانواده دختره گقته بودن بعد عروسی پسر باید بيلد شهر ما بهم خورد...
و الان پسره بابای دخترمه
يک روز كه تصورش را نمیكنی،جايی كه در خواب هم نديدهای،لحظهای كه به هيچ چيز فكر نمیکنی،و تازه رها شده ای از بند آرزو،از جانب پروردگار دريافت خواهی كرد ،چيزی فراتر از آنچه در طلبش بودی...
يک روز كه تصورش را نمیكنی،جايی كه در خواب هم نديدهای،لحظهای كه به هيچ چيز فكر نمیکنی،و تازه رها شده ای از بند آرزو،از جانب پروردگار دريافت خواهی كرد ،چيزی فراتر از آنچه در طلبش بودی...