خودمم موندم واقعا
من ۱۹مرداد زایمان کردم الکی الکی🙄🤦🏻♀️
شنبه ساعت ۳صبح بود خرده درد داشتم هفته ۳۶ اما زیاد جدی نگرفتم رسید تا صبح قرار بود بریم ده
حالم خوب بود اما روحی روانی بهم ریخته بودم نیاز به توجه داشتم شوهرمم خواب بود توی حال من رفتم توی اتاق و روی تخت خوابیدم و یه جورایی خودم و زدم به درد که مثلاً یه ذره نگرانم بشه و بیاد پیشم و بغلم کنه ساعتای ۱۰صبخ بود بیدار شد و اومد و فکرکرد درد دارم بعد پیله پیله باید بریم بیمارستان بعد قیافه من😐🤦🏻♀️🤣
هی گفتم نه نمیخواد و اینا جرئت نداشتم بگم درد ندارم انقد پیله کرد تا به زور رفتیم بیمارستان
اول رفتم توی تریاژ و نوار قلب بچه گرفتن و اینا بعد یه یه ساعت گفتن چیز خاصی نیست میتونی بری بعد یدفعه یه دکتر اومد بالاسرم و سونو کرد بهم گفت اب دور بچه صفر شده و چتو نفهمیدی بعد منم ذره ای نه ابریزش داشتم نه هیچی گفتن باید بری برا زایمان
منم تو سر میزدم🤦🏻♀️💔
بعد خوشحال شدم بهم گفتن سرم فشار بهت میزنیم میری برا زایمان طبیعی
رفتم و تو بخش زایمان بودم اومدن سرم فشار زدن بهم یه ربع بعد دیدم یه عالمه دکتر ریختن تو اتاقم هی باهم حرف میزدن بعد یدفعه دیدم ماما،همرام با سوند داره میاد گفتم قضیه چیه گفت باید بری اتاق عمل ضربان قلب بچه رفته بالا باید سزارین اورژانسی بشی
دیه داشتم میمردم از ترس هیچکس هم نبود کنارم همه همراهام رفته بودن خونه وسیله برام بیارن چون قرار بود تا فردا طبیعی بزاام
بعد هی زنگ میزدم توروخدا بیاین دارن میبرن اتاق عمل انقد ترس داشتم
ساعت ۴بردنم اتاق عمل بعد دیدم یه تخت وسط این اتاق عمله کل عرضش ۶۰سانت بیشتر نبود گفتن برو بشین هی میگفتم من میفتم میگفتن نه برو رفتم و نشستم و دکتر بیهوشی اومد و به زور نخاع رو پیدا کرد و بیهوشی و زد پاهام داغ شد سریع خوابوندنم حالت تهوع داشتم سرگیجه خیلی بد بود هی میگفتم الان چاقو میزارن تو دلم منم جیغ میزنم تو همین حین دیدم صدا گریه بچم اومد🤦🏻♀️💔
من تو شوک بودم هنوز
بعد بردنم ریکاوری بدنم بی حس بی حس بود وقتی هم حس اومد چنان درد داشتم که میخواستم بمیرم
خیلی بد بود تا ۴روز خیلی بد ادم نمیتونه تکون بخوره از درد هرچی نگید طبیعی بهتره حداقل بعدش دیگه درد نداری
بچه سالم بود خداروشکر
واقعا معجزه خدا بود یعنی خدا میخواست من خودمو بزنم به درد شوهرم به زور ببرتم بیمارستان و بگن اب دور بچه کم شده وگرنه من نمیفهمیدم و بچم یه طوریش میشد
الان ۱۶روزشه فقط کولیک داره فعلا اعصابم خورده همش بیدار میشه گریه میکنه خودشم کلافه اس
انقد حال خودمم گرفته اس همش میخوام گریه کنم عصبی شدم واقعا غیرمنتظره بود زایمانم هنوز دل نگنده بودم هنوز آماده نبودم خیلی دلم پره چیزایی دیگه تودلم هست که نمیتونم بگم فقط دعام کنید