زمان خودش به زور شوهرش دادن پدرشوهرمو دوست نداره چندباری درخواست طلاق داده به جایی نرسیده
دیروز زنگ زد به شوهرم گفت من میخوام همه چیو تموم کنم به خواهر برادرامم گفتم
حالا ما دیشب رفتیم اونجا گفتم میخوام یچیزی بگم شما چرا نمیاید با هم صحبت کنید مشکلتون حل بشه اگر هم نمیشه جدا شید (شما نمیدونید همین پدر و مادر شوهرم تو بچگی چه خاطرات بدی براش ساختن که تبدیل شد به یه آدم عصبی و من قربانی همه اشتباهات اونا شدم)
حالا خصوصیات پدرشوهرم و اینکه چی شد رو بهتون میگم اینکه همه کاسه کوزه ها سر منم شکست رو هم میگم
تایپ کردم فقط خواهشا بگید چیکار کنم چون خیلی حس بدی دارم
