واقعا دلم میسوزه براش..از بس زندگی نکرده و همه چیش کار و سگدو و تلاش بوده...
بعد من مثل مفت خورا آویزون جیبشم ولخرجم هستم..
زنای مردم کسب و کار دارن پول درمیارن..
تازه زن خوبی هم نیستم براش..مثه سگ افسرده و بداخلاقم..سره همه چی عربده میکشم ...اعصابم داغووون..
فک کن دو ماه خونه نمیاد شهر دیگس وقتی هم هس پاچشو میگیرم..
یا خونه بودنی میره سره کارگاهش کارشم سنگین ظهر میاد میشینه بالا سرم من بیدار شم یه املت بپزم..
خاک تو زنیت من..همیشه ناراحت بودم که تو رفیق بازی میری مست میای خونه..
ولی وقتی تنهام و فکر میکنم میبینم منم خیلی کم گزاشتم