بابام متاسفانه ما رو جایی نمیبره
منم با اینکه دانشجوعم اجازه بیرون رفتنم دست خودم نیست هنوز
کلا تو خونم و راحتم ولی یهو صدای باندشون اومد دلم خواست همچین شادی ای برای یکی از افراد نزدیک خونواده، واقعا دلم خواست منو از این فاز سکوتی که توشم در اوردن
آبجیم میگه برم یواشکی بینشون خودمو جا بزنم شاباش جمع کنم؟ 😂
حالا از شانسم پسرعمم نامزد کرده قراره سفر کربلا بره به جای عروسی 😐😂
یه حنابندون میخوان بگیرن که تهش فکر کنم قراره مولودی بزارن سینه بزنیم 😂😂
برادر به ما رحم کنننننن، شاید یکی اینجا پوسیده دلش به عروسی کردن او خوشه