همیشه جمعه ب جنعه میریم خونه مادرشوهرم ولی جاریم اینا کلا هفته ای ۴وعده قشنگ اونجان و واسشونم مهم نیست ک مادرشوهرم ناراحته و موقع رفتن هم سهم میوه شون رو میبرن ک من هنوز تو شوک اون رفتارم قشنگ نایلون برمیدارن مث خرید میوه از ظرف رو میز نفری ۳تا از هرمدلی برمیدارن 😁 ی بار مادرشوهرم گفت توچرا نمیبری باخنده گفتم مگه سهمیه بندیه خونمون داریم دیگه خلاصه رفتارشون جالب نیست چون میفهمم مادرشوهرم بدش میاد واقعا...
حالا دیروز جاریم نهار اونجابودن ب من پیام داد شما کی میاین واس تبریک عید اینجا(خونه مادرشوهر) گفتم ظهر۴شنبه .بعد گفت اگر مسافرت چی.گفتم خوب زنگ میزنیم میگیم نبودین و اینا
باز پیام داد میخوای بپرسم اگر نمیرن سفر ک هممون ظهر ۴شنبه بیایم اگر میرن و نیستن خونه سال تحویل بیایم شام یعنی امشب گفتم نمیخواد بابا یاهستن ک میایم یا نیستن نمیایم دیگه..بعد میگه یعنی بذاریم اینا فرار کنن از زیر غذای عید
اه اه بخدا بدم اومد یعنی دیروز هنوز نهار از گلوش پایین نرفته میخواست وعده امشب و قطعی کنه
حالم بد شد گفتم هرکار میخای بکن من شوهرم تا نزدیک سال تحویل در مغازست بیاد دوش بگیره و اینا خستس میدونم نمیاد.فردا بودن ک میریم نبودن نمیریم همین.غنیمت جنگی نیست ک پیغام پسغام بفرستم