ببین من تو این موقعیت بودم بابام دو تا عموشو اورد همشونم رفتن سر کار من خونه بودم کلی سفارش کرد صبونه بهشون بده بهشون برس و ..
در اتاقو قفل کردم بیرون نرفتم اونام خودشون زدن بیرون ناراحتم شدن ولی حقو ب خودم دادم
ی بارم عمو خودم اومد باز هی بابام میگفت فلان کن رسیدگی کن اونم گفتم باشه بابام رفت بیرون بهش گفتم حیلی اذیت میکنه میای اینجا حتی چایی هم نزاشتم اونم رفت دیگ نیمد 😄
بعدشم حسابی مورد سرزنش قرار گرفتم