یه هفته اس زایمان کردم. خواهرشوهرم و برادرشوهر میخوان بیان دیدن بچه . من تو این یک هفته دست تنها بودم خواهرشوهرمم میدونست ولی نیومد یه سر بزنه . مسیرش تا خونه ی ما با ماشین ۱ساعته . الان میخواد بعد ده روز بیاد .من میگم چرا تو ایچ چند روز یه سر نزد کمک بده .نباید سور بدیم ولی شوهرم قبول نمبکنه مبگه غذا از،بیرون میگیرم و تو هیچ کاری انجام نده ... منم هنوز حالم خوب نشده ...بنظرتون چیکار کنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بذار مهمونی بدید بعد ها گلایه کن بگو به خواهرشوهرت نه تو مهمونی البته نذاری مهمونی رو پسفردا اون یه بهانه ای میاره برای نیومدنش تو این چند روز شوهرتم از این ور بعدا بهت میگه تو لیاقت نداشتی بیان برات وگرنه داشتن میومدن
بگو باشه. روز مهنونی شد. قشنگگ به خودت و بچه برس.. هیچ خونه رم تمیز نکن... قال قضیه کنده شه بره
من برای آنها کسی بودم که برای خود آرزو داشتم💔💔کاربر آقا درخواست دوستی بده تگش میکنم و ابروشو میبرم. پس حواستو جمع کن جوجه دو روزه عادلانه نیست بی تو سر کنم ؛بی هوای تو
مامان یا خواهرت نزدیکت نیستند کمک کنند درسته غذا از بیرون میخره ولی تو که نمیتونی هی خم وراست بشی از مهمونها پذیرایی کنی یا به خودش بگو پذیرایی کنه والا سخته ۱۰ روز که آدم خوب نشده
یاد کسانی که هرگز تکرار نمیشوندوهیچ حضوری جبران نبودنشان را نمی کند دردلمان بیداد می کند، باهدیه فاتحه وصلوات روحشان راشاد کنیم🙏
اگه آدما از هم توقع نداشتن اینهمه ناراحتی پیش نمیومد...عزیزم خودت میگی باماشین یکساعت راهه تو کوچتون نیست که پاشه بیاد سربزنه..بعدشم درنظر بگیر شاید شوهرش نیاوردش..شاید مشکلی تو خونش داشته وهزاران چیز دیگه..
به شوهرت بگو فقط غدا پختن نیست..چایی ومیوه و شیرینی باید خودت بیاری بشقاباشو بشوری. برای ناهارم بالاخره ظرف کثیف میشه..اگر خودشون میشورن شما هم بچتو بغل کن بشین..