مادرشوهرت چه بیماری داره؟
اگه میترسی شبایی که ایشون میرن پیش مادرشون شما هم برو خونه مادرت. ولی مانع نشو که به مادرش خدمت کنه. خدای نکرده بعدا حسرتش براش میمونه و دیگه با شما صاف نمیشه. ضمن اینکه این روزا برای همه هست خدایی هم هست که ثبت کنه. پس دلتو بهش بسپار و برای خدا صبر کن خدا خودش به دلت آرامش میده
بخدا مامان من خیلی بیچاره است
الان یادش میفتم گریه ام گرفت😭چندتا عمل کرده تو همه اش تنها فکر و ذکرش این بود به درس و دانشگاه و غذای من لطمه نخوره
ولی مادرشوهرم یه آدم خودخواه و بد دهنه که حتی به شوهرم طعنه تلخ میزنه
و انتظاار داره دار و ندار بچه هاشم بگیره دیگه
عزیزم، 2 ماه بیمارستان بود
الان 4 ماهه تو خونه مراقبش هستیم و باید کمک مامانم باشیم چون خودش دیگه نمیتونه راه بره
معلوم هم نیست که دیگه بتونه مثل قبلش بشه یا نه
برادرهام معمولا عصر از سر کار میومدن بیمارستان تا صبح، دوباره از همونجا میرفتن سرکار
والا خانم هاشون هم چقدر بزرگوار بودن، بارها زنداداشم شب میومد بیمارستان هم بابام رو ببینه هم شوهرش رو
شبای که شوهرت نیست توام برو خونه مادرت بمون
خدا رو خوش نمیاد بخوای جلوی شوهرت بگیری تا نره
مادر شوهر و پدر شوهر منم فوت شدن شوهرم تو دوران مریًضیشون کلا بالا سرشون بود منم کمک حالشون بودم
بهترین بیمارستان و بهترین خورد و خوراک و دارو براشون تهیه کرد
همیشه هم دعای خیرشون دنبالمون هست میدونم
چون شوهرم مدام پیشرفت میکنه
واقعا چه ربطی داره
پدر مادرم کم مونده بود منو بذارن رو چشمشون
ایناهم اولش اومدن نگفتن قراره چنین چیزی باشه منو شبا ول کنه بره تنها !!!،
چون پدرشوهرم هنوز در قیدحیاته
بعد الان دم عروسی که اومدیم خونه خودمون فهمیدم چنین چیزی هست
من همسرمه شغلشو دقت کردم بدون شیفت باشه با همکارای خودم ازدواج نکردم حق دارم بخوام هرشب کنارم باشه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
