۵ ماه پیش دیدمش من خوشم ازش اومد اونم اومد
مثل این اسکولا رد میشیم بهم میخندیم
بعد خواهرم طبق معمول مادرم پر کرد این پسره خوشگله مادرش هم فوت کرده، نذار جایی ک هست ( من) برم
مادرم از برج ۱ تا الان نذاشت برم اونجا
یجایی از محله هست برای پیاده روی، بعد ۵ ماه امروز تازه رفتم همونجا تنها مادرم فس فس میکرد ولی با نارضایتی گفت برو
دیدمش دوباره مثل همون موقع بود ولی ن شماره ای ن چیزی
چقدر سرده، بعد من بخاطر این ک... خل کلی حرص خوردم