آیا من بی رحمم (علامت سوال)

اقا گذشت اینا رفتن جشن برگشتن دقیقا از بعد جشن و کادو دیگ این دوستای منو جواب نمیداد

یکی از بچه های اکیپ میگفت بابا اصلا جواب نده باندمو بده خداد تومن پولشه ولی دوستمون حواب پیامک و زنگ نمیداد 

بنده خدا بابت باندش اون قدر رفت جلو درشون درو باز نکردن مامانش اینا گفتن خونه نیستیم فلان اخرش بهش باندو دادن اونم چجوری با اسنپ واسش فرستادن حتی تشکرم ازش نکردن که دادی و فلان یا کمک کردی 

لایک کنید تایپ کنم

ایشون تو اینستا ام کل اکیپو بهدصورت انتحاری بلاک کردم بعد از دوماه جواب ندادن و کل اکیپ شوکه از کارش 

بعد دوسال من دیدم کسی تو تلگرام پیام داده بله این دوستمون تو تلگرام پیام داده که سلام توروخدا منو ببخش شوهرم منو هک کرده بود شماهارو از اینستا بلاک کرده بود (الکی مگ شوهرش هکره خودش بلاک کرده بود)شوهرم بددل بود نمیزاشت من از خونه بیرون دربیام خرجی نمیداد کتکم میزد تو دوران نامزدی دعوا داشتیم و پول نمیداد تحفیرم میکرد (پسره از این خانم سرتر بود هم محل زندگی هم مالی ولی قیافه در یک سطح بودن )دوست منم اینقدر شوهر ندیده بوده هر چی میگفته طرفش چشم میگفته 

بعد کلی چرتو پرت گفتن از زندگیش کتکایی که خورده و تحقیرایی که شده از بچه ها پرسیده  منم گفتم ک دیگ کلا اون اکیپ خیلی رابطه ها کمرنگ شد 

منم تعریف کردم که اون ۵تا رفیقمون 

۴تا شون ازدواج کردن و یکیشون در شرف نامزدی هست و خودمم ازمون استخدامی قبول شدم (تو اون گروهمون همه شرکت میکنن هرسال فقط من قبول شدم ولی خب گفتم تو زندگیشون موفق شدن به هرحال و خوشبختن 

دوستان این دوستم الکی مثله همیشه تظاهر کردنشون شروع کرد و گفت خیلی خوشحال شدم 

ایشون قبلا باهم ازمون رفتیم ثبتنام کنیم کد رو اشتباه زدیم 

و بعدا فهمیده بود رفته بود درست کرده بود به منم نگفته بود و من خودم فهمیدم بهش گفتم گفت من رفتم درست کردم 

تو دلم گفتم پس چرا ب من نگفتی میخواست لابد من اشتباه ثبتنام کنم و یک سال از ازمون استخدامی عقب بمونم 

خیلی بدم اومد 

یا همش قدیما  زنگ میزد عشقم نفسم خیلی سخته استرس دارم و منو برای ازمون اشتباه راهنمایی میکرد  

خلاصه ک من خودم نمیخوندم ولی خب سال بعدش قبول شدم 

کلا شخصیتش اینه آدم زبون باز عشقم نفسم گلم و هلاک جنس مخالف و شوهر 

اقا من این خانمو دیگ محل ندادم مسافرت بودم دیدم هی زنگ و پیام اینکه بی معرفت من دلم واست تنگ شده چرا جوابمو نمیدی ازین حرفا 

راستم میگفتا شوهرش ب شدت بددل بوود ولی بلاک کار خودش بود 

من دلم سوخت جواب دادم و باهم رفتیم بیرون و شیرینی قبولیمم ۳۰۰ تومن شیک نوتلا خورد 

بعد از بس بکنه چیزای ارزون ترم بود گرون ترشو خرید 

حالا گفتم عیب نداره 

من بهش گفتم جمعه بریم بیرون الکی بهونه اورد که عمم میخواد بیاد  هفته بعد اگ جایی نرفتیم میام 

گفتم باشه و همون جمعه شب سوتی داد ک خونه هست و مهمون نیست و حس میکنم با کسی تو رابطش نمیگه چون وسط مکالممون قطع کردیم بعد ۵دقیقه زنگ زدم در حال مکالمه بود انگارس صحبت کرد اون خواست بیاد منو کنسل کرد 

ک اصلا مهم نیست واسم گفتم سرکار میره لابد خستس 

بعد شبش پیام داد ک هماهنگ‌کردیم پسفرداش بریم بیرون و شبش پیام داده بود تو ی حالتی ک نمیدونس میتونه بیاد یا نه(انگار طرف ممکن بود بگ بیا ببینمت ) 

و روز بیرون رفتن پیام داد ک من میتونم بیام بریم