2777
2789

دوستان هفته ۲۲ بارداری هستم 

۸ ساله که ازدواج کردم

موقع عروسی و نامزدی بشددددددددت با خانواده همسرم مخصوصاااا مادرش به ناراحتی و دعوا افتادیم در حدی که خانواده من با خانواده همسرم کلا قهرن 

منم از مادر شوهرررررم به شدتتتت متنفرم چون جیگرم رو سوزوندن بعد از ازدواجمون خداروشکر ازشون جدا شدیم اومدیم شهر دیگه و تو این ۸ سال با شوهرم زندکی خیلی خوبی داشتیم البته هر از گاهی که مادر همسرم میومد و هروقت تیکه مینداخت که چرا بچه‌دار نمیشین و ..... من باهاش ناراحتی میکردم ولی شوهرم حامیم بود تقریبا 

تو این ۸ سال اولاش خودمون بچه نمی‌خواستیم بعدا که می‌خواستیم نمیشد من مشکل تنبلی تخمدان داشتم تا اینکه خدا خواست بهمون فرزندی بده 

الان تو این اربعین خداخواست من و مادرم و برادرم وشوهرم بریم کربلا که از اونطرف مادر همسرمم گفت منم میرم کربلا باز بدتر از همه جاریم هم با بچه ۵ ماهش اونا هم اومدن شوهرش به دلایلی نمیتونست بیاد 

از اول سفر استرس داشتم تو راه مشکلی پیش نیاد 

چون مادرشوهرم بشدت دهنش پاره هست 

به شوهرمم گفتم به مادرت بگو نیاد چون مادرش هرسال میره 

مامان من بعد ۴ سال داره میره 

گفتم خوب نمیشه این سفر ولی شوهرم حرفم رو گوش نداد و زن داداش و مادرش رو خواست ...

خلاصه اومدن از مشهد و ما همگی حرکت کردیم سمت نجف از اینجا تا نجف رابطه من و شوهرم خوب بود ولی از نجف تا پس برگردیم جیگرمممممم سوخت همش هرجا اشک ریختم 

شوهرم اصلا هوای من رونداشت همش برادر زاده اش تو بغلش بود اون رو بغل می‌کرد 

من به ایموی شوهرم وصلم ، همش شوهرم به جاریم پیام میداد صدرا چطوره و ......

ولی دریغ از یه پیام بع من و پرسیدن احوالم ازمن ، منم خیلی ناراحت شدم و تصمیم گرفتم بی محلی کنم باهاش دیگه کاری نداشته باشم باهاش 

دیگه بی محلی کردم تا کربلا ، کربلا هم همینطور شوهرم اصلا به من حرف نمیزد پیام نمی‌داد لباساش رو برای مادرش میفرستاد بشوره همش با جاریم در ارتباط پیامی بود 

تصمیم رفتن و بلیط گرفتن و ... با مادرش و جاریم می‌گرفت یه شب خیلی ناراحت شدم جلوش گریه کردم چون نمیتونستم جلومو بگیرم اون شب نرم شد و باهاش صحبت کردم که به محبتش و توجه اش نیاز دارم 

دوباره فردا همگی باهم رفتیم حرم زیارت کنیم منم چون سرما خورده بودم به شوهرم گفتم بریم درمونگاه دارو بگیریم 

شوهرمم باهام اومد ولی زیاد تو قیافه اش راضی نبود 

رفتیم خیلی شلوغ بود من توصف ایستاده بودم و رفتم داخل ویزیت شدم وقتی برگشتم دیدم نبود 

مادرم گفت جاریم خیلی بی‌تابی کرد گفت من رو ببرین خونه من میرم خونه و فلان منم اومدم به شوهرت گفتم برو پیش اونا باش مت زیارت میکنیم میاییم 

خیلی ناراحت شدم 

چون اون روز قرار بود شوهرم بچه اش رو ببره بین مردا تاراحت زیارت کنه و منتظر موندن تا ما بریم درمونگاه ولی انقدر دیده نداشتن که کمی دیربیاییم توکل سفر همش بچه اش رو میواد دست شوهرم و همش غر میزد که کسی نیست از بچه ام مواظبت کنه 

خلاصه منم دیگه از اون روز ببعد از شوهرم متنفر شدمممم 

چون این موقعیت من با دیگه سفرامون فرق می‌کرد من انتظار خیلی بالایی از شوهرم داشتم که هوام رو داشته باشه ولی دریغ از یه محبت همسرم 

دیگه موقع برگشتنی سر مرز با شوهرم حرف نمیزدم شوهرمم ماشینی که گرفت از جاریم پرسید ماشین چطوره؟ راحتید دیگه اونجا بغضم ترکید و خیلی ناراحت شدم و چیزی نگفتم 

به مامانمم گفتم مامان رسیدیم من نمیرم خونه تحمل ندارم شوهرم جلوی مادرشوهرم و جاریم بهم بی احترامی و بی‌محلی کنه اول که مادرم قبول نکرد گفت برو خونه ات 

ولی بعدا که رفتار شوهرم رو دید گفت باشه 

در ضمن تو راه من دیکه طاقت نیاوردم جلوی مادرشوهرم و جاریم به شوهرم گفتم مردانیگتو تو این سفر دیدم 

شوهرم گفت مردانگی و بریم خونه،  نشونت میدم منم گفتم من اصلا خونه نمیام 

الان خونه مادرمم

ببخشید طولانی شد ولی الان دیگه از بچه که تو شکمم هست دوستش ندارم 

شوهرمم آدم منطقی و مهربونی بود ولی تو این سفر تنهاش گذاشتم گفتم بی محلی کنم شاید بیشتر بهم توجه کنه ولی انگار مادرش و جاریم پرش کردن اصلا یه آدم دیگه ایی شده 

الان من چیکار کنم ،؟؟ 

منتظر شوهرم بشیم ببین چیکار میکنه یا....؟؟؟؟؟ 

کاش قبول نمیکردی با جاری و مادرشوهرت بری این سفر 

حالا ک رفتی همونجا راهتو جدا میکردی نمیدونم منم این رفتارهارو نمیتونم تحمل کنم 🤦🏻‍♀️

خدایی من .خدایی مهربونم مادرمو بهم ببخش..شفاش بده و بزار کنارم بمونه بیشتر از این بیکسم نکن.خدایا التماست میکنم مادرمو شفابده😔🥺

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

چی بگم بهت دختر خوب؟

بارداری و باید رعایت کلام رو کرد دوست قشنگم...

فقط زیاد غصه نخور...ارزش نداره

دوست عزیزی ک اینو میخونی...از ته دل میگم امضای خدا پای حاجت دلت❤❤                                          اینو یادت باشه رفیق *همیشه آخرش خوبه،اگه بد بود بدون  آخرش نیست*

به نطرم اشتباه کردی رفتی خونه مادرت. جلو مادرشوهرتم چیزی نمیگفتی وقتی رسیدی خونه خودت پوست شوهرتو میکندی

من همان دخترِ بی حوصله ی غم زده ام. دختری که رگ خوابَش حرم است...دل من گمشده، گر پیدا شدبسپارید اماناتِ رضا....السلام علیک یا علی بن موسی الرضا❤️

سر ی چیز الکی خونه زندگیت ول‌کردی جلو اونام حرف زدی ب نظرم بارداری حساسی‌ میخواستی نری خداقل میگفتی ...

نمیتونستم تحمل کنم رفتارشون رو مادرش و جاریم ۲ دستی شوهرم رو چسبیده بودن یبار به شوهرم نگفتن زنت بارداره برو پیش زنت هواش رو داشته باش 

شوهرمم جوری بهم بی‌محلی می‌کرد انگار من یه غریبه ام

نمیتونستم تحمل کنم رفتارشون رو مادرش و جاریم ۲ دستی شوهرم رو چسبیده بودن یبار به شوهرم نگفتن زنت بار ...

خب ببین اونا چسبیدن تو ول کردی ب نظرت الان شوهرت چیکار میکنه میره میچسبه بدتر

هعی

الان رفتی خونه مادرت،  مشکلت حل شد؟؟ 

چرا فاصله رو خودت بیشتر کردی؟ 

برادرشوهرت چرا نیومد؟ 

مامانت چرا اونجا اومده به همسرت گفته تو برو پیش شون؟ اونجا میگفت اقافلانی تو پیش همسرت باش من بامادر و زنداداشت میرم خونه بچه بی تابی میکنه. 

هوای خانومت رو داشته باش. 


 اصلی‌ترین نقش یک زن از نظر اسلام همین نقش خانه‌داری است منتها مهم این است که خانه‌داری به معنای خانه‌نشینی نیست. بعضی اینها را با هم اشتباه میکنند؛ وقتی میگوییم خانه‌داری، خیال میکنند میگوییم داخل خانه بنشینید، هیچ کار نکنید، هیچ وظیفه‌ای انجام ندهید، تدریس نکنید، مجاهدت نکنید، کار اجتماعی نکنید، فعّالیّتهای سیاسی نکنید؛ معنای خانه‌داری این نیست. خانه‌داری یعنی خانه را داشته باشید؛ در کنار داشتن خانه، هر کار دیگری که از عهده‌ی شما برمی‌آید و میل به آن و شوق به آن را دارید میتوانید انجام بدهید؛ منتها همه در ذیل خانه‌داری است. دیدار رهبر انقلاب با اقشار مختلف بانوان. 14دی1401

به نطرم اشتباه کردی رفتی خونه مادرت. جلو مادرشوهرتم چیزی نمیگفتی وقتی رسیدی خونه خودت پوست شوهرتو می ...

مادرمم همین رو میگفت 

ولی چیکار کنم شوهرم انقدر بهم بی محلی میکنه مطمئن بودم میرفتم خونه جای خوابش رو هم ازم جدا مینداخت و من نمیتونستم تحمل کم و یه جنگ دیگه بپا میکردم اونجا


نمیتونستم تحمل کنم رفتارشون رو مادرش و جاریم ۲ دستی شوهرم رو چسبیده بودن یبار به شوهرم نگفتن زنت بار ...


خب توام هی صداش میزدی. 

فلانی جون دستمو بگیر.  فلانی جون کنارم باش. 

فلانی جون حواست بهم باشه. 

فلانی جون برام شربت بیار. 

فلانی جون کی بریم؟ بلیط برا فلان وقت خوبه ها بگیریم. 


 اصلی‌ترین نقش یک زن از نظر اسلام همین نقش خانه‌داری است منتها مهم این است که خانه‌داری به معنای خانه‌نشینی نیست. بعضی اینها را با هم اشتباه میکنند؛ وقتی میگوییم خانه‌داری، خیال میکنند میگوییم داخل خانه بنشینید، هیچ کار نکنید، هیچ وظیفه‌ای انجام ندهید، تدریس نکنید، مجاهدت نکنید، کار اجتماعی نکنید، فعّالیّتهای سیاسی نکنید؛ معنای خانه‌داری این نیست. خانه‌داری یعنی خانه را داشته باشید؛ در کنار داشتن خانه، هر کار دیگری که از عهده‌ی شما برمی‌آید و میل به آن و شوق به آن را دارید میتوانید انجام بدهید؛ منتها همه در ذیل خانه‌داری است. دیدار رهبر انقلاب با اقشار مختلف بانوان. 14دی1401

شوهرت تغییری نکرده بوده چون مادرش ازش دور بوده شما فکر کزدی تغییر کرده!! 

اول اینکه نباید میرفتی بعدم که رفتی بی محلی نمیکردی از همه بدتر هم نباید میرفتی خونه مادرت 

باردار بودی  برای چی رفتی کربلا نمیگی اتفاقی بیفته اصلا !!! 

جاریت عجب ادم احمقی بوده بچه رو برداشته رفته تو این‌گرما توقع هم داشته از اینو اون 

خاک بر سر مردا همشون همینن خانواده خودشونو میبینن خودشونو گم میکنن

نمی رفتی کربلا اونم با مادر شوهر و جاری

ولش کن پاشو برو خونت به دل نگیر مثلا رفتی کربلا

برو خونت کش نده از مردا نباید زیاد توقع داشت 


الان رفتی خونه مادرت، مشکلت حل شد؟؟ چرا فاصله رو خودت بیشتر کردی؟ برادرشوهرت چرا نیومد؟ مامانت چرا ...

ما تازه دیشب رسیدیم و این اتفاق از دیشب افتاده 

درمورد اینکه چرا فاصله ام رو بیشتر کردم بخاطر اینه که من مدلمه وقتی ناراحت میشم نمیتونم برم بیشتر بچسبم و یا .... 

منم غرور و عزت نفس دارم 

نمیتونم 

برادر شوهرم بخاطر مسائل کاریش نمیشد بیاد

من برام قفله بدون شوهرم با برادرشوهرم برم مسافرت. 

حتی پدرمم باشه نمیتونم قبول کنم.

جاریت چجور تونسته بابچه پنج ماهه بدون همسرش بیاد؟ 

 اصلی‌ترین نقش یک زن از نظر اسلام همین نقش خانه‌داری است منتها مهم این است که خانه‌داری به معنای خانه‌نشینی نیست. بعضی اینها را با هم اشتباه میکنند؛ وقتی میگوییم خانه‌داری، خیال میکنند میگوییم داخل خانه بنشینید، هیچ کار نکنید، هیچ وظیفه‌ای انجام ندهید، تدریس نکنید، مجاهدت نکنید، کار اجتماعی نکنید، فعّالیّتهای سیاسی نکنید؛ معنای خانه‌داری این نیست. خانه‌داری یعنی خانه را داشته باشید؛ در کنار داشتن خانه، هر کار دیگری که از عهده‌ی شما برمی‌آید و میل به آن و شوق به آن را دارید میتوانید انجام بدهید؛ منتها همه در ذیل خانه‌داری است. دیدار رهبر انقلاب با اقشار مختلف بانوان. 14دی1401

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته

اگه‌

asraam | 16 ساعت پیش
داغ ترین های تاپیک های امروز