دوشنبه هفته پیش شب ساعت ۱۲ اینا نامزدم داشت منو میبرد خونمون یه همسایه داریم ماشینشو گذاشته بود جلو درشون اونجام خیابون باریکه فقط یه ماشین رد میشه اولش شوهرم گف میکشی کنار ما بریم اونم گف اگه بکشم میرین فعلا که نمیکشم کار دارم گفتیم باشه پنج دیقه گذشت این هنوز داشت با بچه هاش ور میرف اونجا که شوهرم بوق زد گف مگه نمیگم برو من صب کار دارم اونم اومد گف اگه نرم چیکار میکنی شوهرم پیاده شد هردوشون همدیگه رو کتک زدن
واقعا خداروشکر رفتید داد سرا برادرم نیست وگرنه بهش میگفتم بنده خدا نگرانتون بود میگفت پرندتون پیچیده بشه هیچی به هیچی میشه و باید به ناحق هر چیزی رو بها بدین
واقعا خداروشکر رفتید داد سرا برادرم نیست وگرنه بهش میگفتم بنده خدا نگرانتون بود میگفت پرندتون پیچیده ...
آره رفتیم الان فامیلمون با اون مرده حرف زده که ول کنین شکایت اینارو اون گفته باشه عب نداره من راضیم شما برین زن همسایه رو راضی کنین ماهم گفتیم کسیو راضی نمیکنیم تو دعوا رو شروع کردی اگه میخوای راضیش کن نمیخوای قانون خودش حقشو میزاره کف دستش