یک ماه تموم مادرم تو راه بیمارستانه یکی از برادر وخواهرم نیومدن ببرن دکتر همش من باهاش بودم بقیه بهونه کردن بچه داریم و سرکاریم من چون خونه دارم گفتم اشکالی نداره امروز ۶صبح پاشدم باهاش اومدم بیمارستان یه شلوار دمپا دارم ازاینا که رو پاهاش حالت پاره اس ولی پاهام اصلا معلوم نیست پوشیدم عموم مارو دید گفت این شلوار چیه پوشیدی گفتم چرا عمو مشکلش چیه مادرم برگشت گفت خونه پدرش عقده ایی بوده الان عقده هاشو خالی میکنه اینطور تیپ زده به حدی ناراحتم سر درد گرفتم جواب خوبیامه
بیشتر از عموت ناراحت باش
عموها همیشه نخود اشن
ولی حرف مادرت دیگه خیلی زشت بود
وای چقدر بد
اولا ب عموت مربوط نیس فضولی کرده
از مادرت باید تعجب کرد به مادرت هیچی نگفتی؟؟
الان میگ نه نگفتم بگی ن خودمو میکشم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
37 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز