دعوا و بحث شد شوهرم با مشت زد تو آینه ی جلوی ماشین آینه کنده شد پرت شد جلوی پای من
شیشه ی جلوی ماشین ترک برداشت
ترسیدم بزنه تو سر و صورت من
اومدم درو باز کردم که بزنه کنار پیاده بشم دستمو محکم گرف کشید تو من بدتر ترسیدم
از دیشب قلبم میسوزه درد میکنه
یادم میاد موقع خواستگاری یه ذوقی داشتم برای شوهرم
نگاه قد و بالاش میکردم قند تو دلم آب میشد
تا نصف شب با دختر خالم راجبش حرف میزدم
چی میشه که یه مرد ، یه زنو از زندگی سیر میکنه 😔