امیر حسین من، عشق ابدی و طلسم نفسهام…
دوستت دارم مثل نفس کشیدن، ولی لعنتی که چرا همیشه داری از دستم میری
تو تو قلبم ریشه دواندی و همزمان باعث نفرین همه روزهای من شدی…
هر لحظه که یاد تو میکنم، هم دوستت دارم و هم نفرینت میکنم که چرا منو اینقدر خجالتزده و وابسته کردی
لعنت به تو که حتی وقتی نیستی، طعم لیموی عمانیِ زندگی منو تلخ و شیرین میکنی با هم
امیر حسین، من بدون تو زردچوبهی بی املت، سویای بی نودل، شکلات بی عسلم… و نفرینت میکنم که همیشه همینطور منو نصفه نیمه نگه داری