تاپیک قبلمو ببینید ، با شوهرم نشستیم به حرفای مادرشوهرم فکر کردیم دیدیم با عقل جور نمیاد اصلا، میگه صداتونو فلان کس موقع ماشین شستن تو حیاط شنیده، درحالیکه اولا ماشین شستن خودش کلی سروصدا داره و ادم بیکار نیس بشینه صدای مارو گوش کنه ثانیا ما خونمون دوبلکسه حیاط اونا دقیقا اونور ساختمونه اتاق خواب ما بالاتر و دقیقا اینور ساختمونه , مگه اینکه ما داد زده باشیم داریم فلان کارو میکنیم و در اتاق و در بالکن حتما باز بوده باشه تا صدا بره به حیاط همسایه خونمونم کوچیک نیس ۲۸۰ متره
بعد من هی ابراز ناراحتی میکردم شوهرم هی میگفت ولش کن ولش کن آخرش گفت که یه کلمه گفتم ولش کن( هرموقع شوهرم اینو میگه ینی یا مقصر خودش بوده یا خانوادش) گفت که من خودم به مادرم گفتم هرکی این حرفو زده غلط کرده بیخود کرده ما اونقدم بی حیا و بی خانواده نیستیم موقع اونکار صدامونو بلند کنیم همه بشنون، همه حرفارو مادرشوهرم از خودش گفته بود عقده ای😢😒
خیلیم مث اینکه دلش پر بوده و عقده داشت هرچی گفتم صدای خنده و شوخیمون بوده هی حرف خودشو میزد میگفت ما تو در و همسایه آبرو داریم تاحالا کسی به ما نیومده تذکر بده،😒