دیشب تو یک جمعی نشسته بودیم مادرشوهرم تو جمع تیکه انداخت
گفت فلانی یعنی من اهل تلفن نیست وگرنه ی زنگ به ما میزد به من زنگ نمیزنی ب پدر شوهرت بزن چند تا دیگه هم گفت یادم نیست این بار اولش نیست قبلا شوهرمو پر میکرد خیلی تحمل کرده بودم
هفته یکی دو بار دارم میبینمشون دیگ چ تلفنی
منم خندیدم گفتم بابام ک بابامه خودش به من زنگ میزنه میاد منو میبینه بعدشم یک بار ک من بزنم بار دوم اون میزنه این شد ک دهنشو بست و بحث تموم شد شوهرمم گفت کار خوبی کردی