بابای من از من متنفره حتی نمیدونم چرا ولی خیلی از من بدش میاد یجوری بهم نگاه می‌کنه انگار ازم چندشش میشه یا میخواد بزنتم میرم کنارش می‌شینم میگه برو یجا دیگه یجا نشستم اون میاد اونجا بشینه میگه گمشو یجا دیگه شبا منو میفرستن خونه مامان بزرگم می‌خوابم نمی‌ذاره خونه خودمون بخوابم و صدتا چیز دیگه نمیدونم مشکلش چیه همش میگه تو فقط دو روز دیگه اینجایی آخرش باید شوهر کنی بری ولی من حتی یدونه خواستگارم ندارم و این باعث شده خیلی بترسم از آینده زورش میاد حتی هزارتومان خرجم کنه
شاید پدرت پسر دوست داره و زن ستیزه
برای دخترایی که از پدر ضربه خوردن و آسیب دیدن شب های اروم و روزهای لذت بخش میخوام
خدا آدم رو با سرپرست بد خانواده بد امتحان نکنه
عزیزم شرایطش رو داری بری سر کار؟ هم یه درآمدی داری همم با آدم های جدیدی آشنا میشی و حتی برای ازدواج هم موقعیت های بهتری داری❤️
نمیدونم چی باید گفت
خدا کمکت کنه
به ما که نکرد
به هر حال تو بهش احترام بگذار به هیچ وجه بی احترامی نکن چون پدرته
اینم بگم از سرکار میاد میبینه من تو خونه نشستم کلی داد بیداد و غرغر می‌کنه که چرا بیکاری چرا خوابیدی چرا نشستی فکر کنم فقط بیوفتم بمیرم ولم می‌کنه نه می‌ذاره از خونه بریم بیرون نه وقتی تو خونه تمرگیدیم ولمون می‌کنه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
49 ثانیه پیش
50 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
