دکتر بودم بعد سر جابجا نشستن دم در دکتر منشی گفت بغل دستیت زودتر میره تو درصورتی ک اون قبل من بود
طرفم اومد گفت عب نداره من نمیرم فلان
بعد من گفتم اگ میخای برو حالا
سریع گرفت و رفت تو
الان دارم منفجر میشم از اعصبانیت ک یکساعته اینجا نشستم بعد سر بی عرضگی خودم این رفت تو
وای وای کم مونده گریم بگیره