با خونواده شوهرممشکل واضح دعوایی نداریم اما اونا سرد هستن ،مدام بیرونن و دورهم اما به من نمیگن،اینجا هم زورشون میاد بیان،به منم همیطو میگن خب بیا اونطرفا
شوهرمجوتب تلفن خونوادمونمیده هیچوقت منم یه مدت پیش تصمیم گرفتم جواب ندم ،مادرش زنگزد جواب ندادم
چند بار گفته بچه رواماده کن ببرمخونه مامانم منم گفتم نمیشه،این همون بچه ایه موقتی تو شکم من بود بیمارستان بستری بودم هیچکس نیومد
حالا باز میگه فردا امادش کن ببرمش اونجا