والا دیشب باهاش حرف زدم یهش گفتم من یک سال نیم خونه پدرم نرفتم همینجوری برم خونه بابام یا برا همیشه گفت برا همیشه بعد دید که جدیم بلیط بگیرم اولش بهونه اورد پولش گفت حالا ندارم بدم گفتم صد بیست تومن چیه بعد گفتم یا سوار اتوبوس میشم اونجا بابام پرداخت میکنه یا از دوستم صد بیست تومن میگرم بلیط میگرم ، اونجا رفتم به بابام میگم جریانمون بعد میگم اون پرداخت میکنه پول دوستم . این گفتم سر پول الکی من نپیچونهرک بگه حرفش. گفتم قطارم نشد با اتوبوس میرم شنبه یکشنبه . بعد گفت حالا وایستا نگیر شب میام حرف میزنیم نمیدونم خودم یجوری شدم همش دلم میخواد بگه نمی‌خوام باهم بمونیم جدا شیم . چون همیشه یه امیدی تو دلم بود درست شه رابطمون الان اون امیده از بین رفته بسکه یه سال نیم شوهرم من عین مهمون نگه داشته خونش دلم زده شده هنوز دوس دارمش عذاب میکشم از جداییمون ها گریه هم میکنم ولیی قبلا من فقط یچیز نگه میداشت تو این رابطه اونم امید به درست شدن بود اما هیچوقت به نظرم دو دل بودن شوهرم برا اینکه باهم بمونیم یا جدا شیم نمیخواد درست بشه همیشه من میخواد تو این عذاب نگه داره خیلی درست بشه شیش ماه تا یه سال دوباره میخواد دو دل بشه جدا شیم بمونیم
میگم دلیل جدایی چیه میگه تنوع طلبی خودشیفتگی خودشم قبول داره شخصیت خودشیفته داره بس که تو موقعیت ها مختلف صحبتا روانشناس هارو بهش گفتم گفتم ببین تو هم...
حیف تو😞
چی بگم والا
پس برا چی سر چی بخاطر چی وایسادی
عزیزم چه سخت خب یه مدت دور بشین از هم ببین چی پیش میاد
عزیزم ده سال بلاتکلیف بودن کم نیست؟
ی مدت ازش دور شو ببین واکنشش چیه
عزیزم میدونم تو برزخی
میدونم ما کاربرای اینجا بد قضاوتت کردیم
ولی به نظرم چون بچه نداری جدا شو
برو پی زندگیت
این مرد یا یکی و پیدا میکنه ولت میکنه
یا وقتی کامل از ریخت و قیافه و افتادی ولت میکنه
یا مریضی هایی که داری به اوج میرسه ولت میکنه
به نظرم یه مدت قرص افسردگی بخور بذار
ذهنت آروم شه بذار برو
حالا جدا از اینا
مگه پول بهت نمیده؟
شاغله؟
دیگه مثل قبل ناراحت نمیشم قلبم درد بگیره اینا خیلی ناراحت شدن دارما اما قبلا ها در حد مرگ ناراحت میشدم اما الان از قبل بهترم دقیقا الان مردد به محض اینکه یکی پیدا کنه به سی ثانیه نکشیده میندازتم بیرون مثل اونموقع که خیانت کرد میخواس فوری جدا شه
تو جنگ بود گفتی خونه بابامم، خونه بابات کرج بود الان میگی یک سال و نیمه نرفتم؟
چرا خودتو عذاب میدی این مرد آدم نیست
به نظرم هر جور شده یه مدت قرص اعصاب بخور
بذار بیخیال بشی بذار برو
برو کار کن حسابی به خودت برس
این مرد اگه میخواستت بچه دار میشد ازت
هزار تومن خرجت نمیکنه اونوقت بهش میگی شوهر ؟؟؟؟
فقط واسه رابطه نگه داشتت
اره بابا کلیم قول میده .. زندگیمونم دچار یکنواختی شده بس که ده ساله حتی سیزدهیه سال نشد با خانوادش بریم بیرون دیگه با منم نرفت بیرون چه برسه به روزا عادیمون ... که اصلا خوشی تفریحی نداریم خودش گاهن دوستاش زنگ میزنن میره باهاشون کافه رستوران لژ ولی یا وقتی سر کار .. بعد همه نیازا ها خواسته ها خودش فقط براش مهمه من سر نیاز ها خیلی ضروریم باید دوماه سه ماه مدام التماسش کنم تا محیا کنه برام مثلا شارژ یا .. بیماری هامم ذره ای فکرش نیس میگم این سردرد نیستا فقط درد باشه لگنم دردش یعنی داره اسیب میبینه روماتیسم حمله میکنه به بافت خود بدن از بین میبرتش شوخی نیس اما براش اهمیت نداره
والا رابطه هم من میبینه به خودم رسیدم اینا میل داره هااا اما از بس خود شیفتس برا رابطه هم من باید برم یه کار بر بود اینجا اونم دقیقاااا میگفت شوهرم خودشیفتس دقیقا خصوصیاتش مثل شوهر من بود تو رباطه تو زندگی حالا نه به شدت برا من ..