قبلا از طرد شدن توسط خانواده شوهر ناراحت بودم
تو جنع من و بچه مو محل نمی دادن
فقط سلام علیک
بعد جاری ها با هم حرف می زدن خواهرشوهر با اونا
منم رفتنی پیششون پچ پچ می کردن در گوشی می حرفیدن
منم قبلا اذیت می شدم
الان نه
برعکس میان سمتم اذیت میشم حرفی ندارم باهاشون
امروز جاری م هی حرف میزد سر صحبت باز کنه خلاصه جواب می دادم
انگار به تنهایی عادت کردم