تازه امسال معلم شدی از مهر میری مدرسه
آبان ماه ۲۶ سالت کامل میشه
مجردی
تو رابطه نیستی
ولی خ .ا میکنی به مدت ۱۰ ساله
فعلا بیکاری تا مهر
کلا ۴ونیم میلیون پول داری
خانوادت خوبن یعنی پدر عالی ولی مادر توقع کار کردن تو خونه ازت داره در حد اشپزی و جاروبرقی و اینکه هرموقع کارشو نکنی بات خوب نیست و پرخاشگری و بهت میگه ترشیده و ...
از صبح تا شب خونه ای
کلا یه دونه دوست داری اونم همچین دوست باوفایی نیست تنها ک شده مطلقه که شده یادش افتاده
بیشتر اوقاتم غمگینی
خب
میرم باشگاه
کافه
کتابخونه
و اگه مورد مناسب بود قطعا ازدواج میکنم
خب چیکار میکردم؟ از مهر رندگی جدیدم شروع میشه دیگ.
هیچی
زندگی
فقط اون دوستت رو حذف کن
خود.ار اولی از همه ترک میکنم
به مامانم تا حدودی کمک میدم
منتظر میشم اول مهر بدم سرکار
خب چی رو باید بگیم چکار کنه؟
در اولین قدم اون عمل فجیع رو ترک میکردم
اولین اقدامم
تراپی میرفتم که خ.ا نکنم
اول از همه خودتو اصلاح کن
بعدم قبل اینکه بهت کاری رو بگن خودت کمک کن خودت کار خونه رو بکن
برو باشگاه برو کلاس کتاب بخون
هیچ کار
واقعا کاری نکردن و نشستن زندگی رو تماشا کردن خودش یه کاره
اروم بشینی بدون خشم بدون کینه بدون نفرت بدون ترس بدون نگرانی بشینی مثل یه فیلم سینمایی زندگیتو نگاه کنی یه کار قشنگه
دوچرخه بخر درمان درد شماست
عالیه وضعیت آرزوی وضعیت تو رو دارم
به نظرم از زندگی خیلی ها بهتره
غیر از اون گناه که ازدواج با خوده
