من دوتا پسر دارم. یه ۶ ساله و یه یک سالو نیمه. خب طبیعیه که بچه هستن و با سرو صدا بازی میکنن. قبلا هفته ای یه بار میرفتم خونه مادرم اما بابام که میاد از سرکار واسه ناهار تا میبینه ما اونجاییم قیافه میگیره. حتی یه شب اومده بود تو حیاط کفشای مارو دیده بود برگشته بود رفته بود تو خیابون زنگ زده بود به مامانم که اینارو بفرست برن تا من بیام خونه. شوهرمم که اصلا نمیگن بیا خونمون. انگار از هممون بدشون میاد. الان دیگه ماهی یه بار میرم اونجا در حده ۴..۵ ساعت ولی همونم پشیمون میشم از رفتنم. ولی هر هفته جمعه که میشه زنگ میزنن میگن بابات گفته میخاییم بیاییم خونه شما. تازه شوهرم باید بره دنبالشون ببره و بیاره . یا زنگ میزنن بیایید دنباله ما بریم فلان جا از اونورم شام بیاییم خونه شما...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.