مینویسم که چقدر زجر کشیدم تموم این سال ها
مینویسم که توی یه اتاق سرد بدون بخاری درس میخوندم برای کنکور، که هنوزم ادامه میدم برای پیشرفت بیشتر تا روزی که بتونم از این خونه بزنم بیرون...
مینویسم که چقدر کتک خوردم از خواهر و چقدر توهین شنیدم ازش ولی تراپیست و روانپزشک رفتم تا زنده بمونم
مینویسم که امروزم کتک خوردم و احتمالا بینیم شکسته چون مدام خون میاد و فردا باید برم دکتر...
مینویسم که امروز کل وسیله هام رو بردم توی انباری تا نتونه وسایلمو بشکنه و نابود کنه... مثل هزار باری که این کارو کرده
مینویسم که اگه من توی این وضعیت توی کتک توی تحقیر تونستم از کنکور بگذرم، شغلمو به دست بیارم، هنوز تلاش کنم، هنوز بخونم هنوز امید داشته باشم، تویی که اینو داری میخونی هم میتونی...
مینویسم که اینجا یادگاری بمونه چون نفرت نباید فراموش شه باید یادت باشه ادما باهات چیکار کردن...