من عقدم خلاصه من تو تهران ازدواج کردم اما شهرستان هم خونه داشتیم حالا من نزدیک س ساله عقد کردم دو سال شو شهرستانم مامانم بره شهرستان دیگ نمیاد تهران شوهرمو نیومد سر بزنه ما پارسال برج هشت اومدیم بخاطر فوت مادر بزرگم تا الان نرفتیم تهران شوهرم عید گفت بیاید تهران با زبون خوش تا تکلیف معلوم کنیم شاید تو باشی سعی کنم خونه زندگی مهیا کنم مامانم نرفت تهران دیک بیاد شهرستان با خداعه تهران رفتنش باز سر مسأله ای شوهرم تقریباً اعصبانی شد درخواست طلاق داد باز گفت بیاید تهران تا ببینم چیکار میکنین بریم سر زندگی البته شرط هم گذاشت من نرفتم باز الان میگ بیاید تهران چرا باید با احضاریه شما بیای تهران یک عالمه توهین به مادرم کرد چیکا. کنم من
طلاق بگیرید تموم بشه خوب
مادرت چه بی خیاله
تو ابن تایم پیش شوهرت نرفتی
این همه از هم دور بودید خب می‌رفتی خودت تنهایی سر می‌زدی
و از اونم میخواستیدگاهی تنها بیاد دیدنت
ببین اینا میگن ما تهران ازدواج کردیم اما شما ول کردید رفتید شهرستان بیاید تکلیف معلوم کنیم اینا. منم اون زمان باهم اوکی بودیم نگفتم خب تو بیا هی می‌گفت بیا تهران میگفتم باشه میایم دیگ نمی‌رفتم الان میگ تو منو ول کردی
وا نمیتونن برای محل زندگی شما تعیین تکلیف کنن ک
تو چه بیخیالی این همه مدت از شوهرت خبر نداشتی
کم کم باید ماهی یبار همو میدید
الان از در دوستی وارد شو بگو بیا خونه بگیر بریم سرخونه و زندگیمون ب محل زندگی خانوادم چیکار داری
بگو‌ولی منو ماهی یبار بیار سر بزنم ب خانوادم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
