2777
2789
عنوان

کارمون داره به طلاق می‌کشه

538 بازدید | 37 پست

ماه عقدیم 

دو هفته پیش رفتیم شمال با خانوادش رفتیم ویلای ی زنه که میخواد بشه زن دایی شوهرم تو مرحله آشنایی ان

شب که خوابیدیم ما اتاق بودیم بقیه تو هال من در اتاق بستم چون عادت دارم در اتاق ببندم ولی اون گرمش بود...می‌گفت درو باز بذاریم  دیگه از گرما ساعت ۴صلح بیدار شد درو باز کرد
میگقتم بابا زشته من خوابم دوست ندارم بیان منو ببینن دیگه بهش برخورد و قیافه گرفت و دعوامون شد منو گاز گرفت  صبحش بیدار شدیم من ناراحت بودم ازش سر سفره پنیر لیقوان بود منم از بوش متنفرم دیدم بو میاد فکر کردم بوی توالته دیدم بوی این پنیره... سر سفره هم خودمون دوتا بودیم...بقیه اونور تر... بهش گفتم که برادرش بذارش اونور توام نخور بو میده دیگه راه افتادیم
من فکر نمی‌کردم کسی شنیده باشه ولی دیگه از اون ببعد وقتی از شمال تا کرج رسیدیم همش تو قیافه بود وقتی رسیدیم کرج گفت زنه شنیده
من اینو قبول دارم که خیلی اشتباه کردم ولی میتونست همون لحظه بهم بگه حرفتو شنید  ولی همش رفته بود تو قیافه منم عصبی کرد تو ماشین بعد اونم رفتم خونشون مامانش برام قیافه گرفته بود سر همین قضیه پنیر
حالا راجب دعوای سه شب پیش
تاپیک قبل گقتم که چرا دعوامون شد و چیشد
جمعه رفتیم بیرون همون اول بهم گقت مامانم گفته پایین میاد اینجا ...همون که ضامن وام ازدواجش شده...
گفته (داییت میاد اینجا با فاطمه بعد اینکه از بیرون اومدید بیاید دو پیمانه برنج اضافه میذارم ،گقت باز خودت می‌دونی میخوای بریم نمی‌خوای نریم)
دیگه منم ناراحت بودم منم مقصر نبودم فقط حالم بد بود گقت چرا ناراحتی منم علتشو گفتم بعد بی دلیل عصبی شد و دعوامون شد گفتم مامانت دوسال عذابمون داد حالم بده گفت بسه دیگه بهش فکر نکن ازش برای خودت بت ساختی هم خودتو اذیت می‌کنی هم منو بهش اهمیت نده همش فکر اونی یه کم به فکر من نیستی همه فکرت شده اون
بعد دیگه دعوامون شد هی لج منو درآورد منم ی مشت زدم دلش 

ادامش پایین...

از پریشب جواب منو نمی‌داد  همیشه همینه وقتی بحثمون میشه می‌ره من باید بیفتم دنبالش یا گوشی خاموش می‌کنه یا جواب نمیده اینسری حرف طلاق زد

منم خیلی استرسی ام وقتی ازش بی خبر میمونم خیلی حالم بد میشه قبلا اینجوری نبود خیلی نشانه در کل ولی بعد عقدمون بچه ننه شده با اینکه مامانش دوسال تلاش می‌کرد بهم نرسیم و خودش بهم می‌گفت ازدواج کنیم فقط بریم  پشت سرمون نگاه نکنیم مجبور شدم پریشب رفتم محل کارش دیگه نیم ساعت موندم زنگ زدم به اون یکی گوشیش نمیدونستم خونست مامانش برداشت هر چی دلش خواست گفت که چرا انقد کنترلش می‌کنی چرا یمن بی احترامی میکنی مگه من چیکارت کردم آخه ظهرش بمن زنگ زده بود من جواب ندادم چون میدونستم میخواد همین حرفارو بزنه دیگه زنگ زده بود بابام


اره خلاصه گفت خیلی خوشحالم که احسان تورو شناخت چهره واقعیتو دید من بخاطر همین مخالف بودم دیشب مهمونی بوده خودت ک‌نیومدی نذاشتی احسانم بیاد منم گفتم می‌خواستیم بیایم ولی دیر شد

دیگه از سرکار  اومد چقدم عصبی شد گفت که چرا اومدی تا دیروز که زنگ زد پاشو برو خونمون با مامانم آشتی کنید

من دیگه خسته شدم همش جنگ و دعواست

تو زنمی اونا خانوادمن

اگه میای باهم خوب زندگی کنیم برو مشکلتونو حل کن

الان تعطیل شدی میری حرف میزنی

دیگه خوب بود چون فکر میکرد می‌خوام برم جواب تلفن میداد

دیگه دیروز چون خودش خونه نبود منم نرفتم خونشون گفتم الان برم مامانش میخواد منو قورت بده  دیشب دید نرفتم باز جوابمو نمی‌ده  صبح هر چی زنک زدم جواب نداد بعد گوشی خاموش کرد الان دوباره روشن کرد زنگ زدم جواب نداد

ی وقتا انقد خوبه حس میکنم ملکه ام

ی وقتا ک‌دعوا میکنیم اینجوری لج میکنه

نوبت مشاوره گرفتم برای چهارشنبه بریم همون مشاوری ک قبل نامزدی مامانش روانیمون کرده بود می‌رفتیم پیشش اون چون مارو هم می‌شناسه پیش همون وقت گرفتم

صبحم زنگ زدم بهش گفتم کی در میای از سرکار آخه دیشب شب کار بود منم داشتم می‌رفتم سرکار

مسیر سرکار من میشه سرکار اون هی رنگ زدم گفتم کی میای داد و بیداد میکرد میبینی که تو این خراب شده ام انقد بهم زنگ نزن

دیگه گوشی خاموش کرد الانم رسیده خونه

امروز می‌خوام برم خونشون به مامانش بگم که الان اومدم حرف بزنیم من با شما مشکلی ندارم بابت قضیه پنیر خودم ناراحتم اونشب هم می‌خواستیم بیایم ولی بیرونمون دیر شد تازه ما با اسنپ برگشتیم دیر شد


می‌دونه من استرسی ام و حالم بد میشه و همیشه از قصد میخاد حال منو بد کنه من چیکار کنم

بخدا دیروز از استرس صدام در نمیومد همش می‌لرزیدم


چیکار کنم

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

از پریشب جواب منو نمی‌داد همیشه همینه وقتی بحثمون میشه می‌ره من باید بیفتم دنبالش یا گوشی خاموش می‌ ...


 می‌دونی که داره از استرسی بودنت سو استفاده میشه ؟ می‌دونی که اگر اینجوری پیش بری که تو دعوا تو کوتاه بیای بیفتی دنبالش از این بدتر میشه که حتی ممکنه بعد ها چند ماه چند ماه قهر کنه و تقصیر خودت هم هست که باعث میشی اینجوری پرنسس بازی بازی دربیاره پس به خودت بیا و ی بار که قهر کرد نه زنگ بزن نه پیشو بگیر تا خودش برگرده اگر حرف طلاق زد بگو من مشکلی ندارم چون به هر حال زندگی با همچین آدمی خود مرگ و... اگر واقعا خودت و زندگیت مهمن برات اگر همینجوری ادامه بدی بدبخت میشی  

هر دوتون و مادرشوهرت خیلی همه چیو سخت میگیرید. یه پنیر یا یه مهمونی این حرفارو نداره .شما هم زیاد برا پنیر یا هر چی عذرخواهی نکن اونوقت اونا هم حقو به خودشون میدن . معلومه که حرفت به قصد ناراحت کردن کسی نبوده . اما اینکه جواب تلفن مادرشوهرتو ندادی هم کارت درست نبوده . خیلی زود شروع کردی به لجبازی . گاهی بگو باشه هر چی شما میگید ولی کار خودتو بکن . به این زودی آدم بده نشو . 

من خودم از مادرشوهرم خاطره خوبی ندارم . اما بعد از ۱۰ سال تازه باهاشون رک شدم و شدم عروس بد . دیر بود و زجر کشیدم اما خوبیش این بود که شوهرم هم منو شناخت رفتارهای مادرش هم دید و الان کاملا طرف منه . اگه ۴ ماه بعد از عقد این رفتارها رو میکردم اونم می رفت طرف مادرش

سر یه پنیر؟

خیلی اسکولن خانواده شوهرت

 مریم میرزاخانی ریاضی‌دان ایرانی و استاد دانشگاه استنفورد بود. میرزاخانی در سال ۲۰۱۴ به دلیل کنشگری در زمینه «دینامیک و هندسه سطوح ریمانی و فضاهای پیمانه‌ای آن‌ها» برنده مدال فیلدز شد که بالاترین جایزه در ریاضیات است. وی تنها زن و اولین ایرانی برندهٔ مدال فیلدز است. میدونستی وقتی لبخند میزنی نمیتونی نفس بکشی؟؟ دروغ گفتم فقط میخواستم لبخند بزنی:) اون چیزی که از علم و ثروت بهتره فرآموشیه:) هیچ پایانی،به راستی پایان نیست در هر سرانجام مفهوم یک آغاز نهفته است. میدونستی پروانه ها نمیتونن بالهاشونو ببینن؟ و اصلا خبر ندارن که چقدر قشنگن. شاید تو هم یه پروانه‌ای، یه انسان فوق‌العاده، فقط خودت نمیتونی ببینیش

اسی هنوز تازه عقد کردین هردوتون بی تجربه هستین و همچنین خیلی بچه بازی درمیارین . 

به جدایی فکر نکن عوضش بالغ بشین

فقط 29 هفته و 1 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

پروفایل کپی نشه پلیز ❌❌❌❌ خودمم . من فاطمم   از یه خونه ی دنج ک تموم دنیامه 🌎🌝 یه دونه 😁 شوهر دارم که پسرخالمه 👫 نزدیک یه ساله رسمی هم شدیم و ازدواج کردیم ازاون عشقای فامیلی 😁😁😁❤❤❤ توی ده باصفا کنار تموم فامیلام زندگی میکنم ( شاید فکر کنی رضایت دارم ولب نه چالش دارم 💔🤣)،سعی میکنم ادم خوبی باشم مگه چندسال قراره تو این دنیا باشیم 😘😘😘😘 من درونگرام از جمع اجتماع فراریم عاشق تنهایی خونه البته طبیعت عشقههههه😙 یه نیمچه اشپزم و عاشق غذا  تو تاپیکا اشپزی تگم کنین مرسی  عشقای من بوس به لپای تپلی تون 😌💋  همین دیگه 😅 بایییییی 👋 دارم گواهینامه میگیرم اگه تجربه ای از ازمون توشهری داری بگو بهم مرسی جیگر ❤🎀🫀 راستی قنادم  سوال داری بپرس

اسی هنوز تازه عقد کردین هردوتون بی تجربه هستین و همچنین خیلی بچه بازی درمیارین . به جدایی فکر نکن عو ...

چیکار کنم امروز برم خونشون؟

آخه مامانش ک گفت جواب ندادی سه بار زنگ زدم گفتم خواستم یکم آروم بشیم  بعد بیام خونتون یا خودم زنگ بزنم 

می‌گفت اون زنه شنیده

توهم میگفتی قصد بدی نداشتم ، ولی پنیر لیقوان دوست ندارم . دستپخت خودش نبوده که .

وقتی قهرین انقدر به شوهرت رو نده

 مریم میرزاخانی ریاضی‌دان ایرانی و استاد دانشگاه استنفورد بود. میرزاخانی در سال ۲۰۱۴ به دلیل کنشگری در زمینه «دینامیک و هندسه سطوح ریمانی و فضاهای پیمانه‌ای آن‌ها» برنده مدال فیلدز شد که بالاترین جایزه در ریاضیات است. وی تنها زن و اولین ایرانی برندهٔ مدال فیلدز است. میدونستی وقتی لبخند میزنی نمیتونی نفس بکشی؟؟ دروغ گفتم فقط میخواستم لبخند بزنی:) اون چیزی که از علم و ثروت بهتره فرآموشیه:) هیچ پایانی،به راستی پایان نیست در هر سرانجام مفهوم یک آغاز نهفته است. میدونستی پروانه ها نمیتونن بالهاشونو ببینن؟ و اصلا خبر ندارن که چقدر قشنگن. شاید تو هم یه پروانه‌ای، یه انسان فوق‌العاده، فقط خودت نمیتونی ببینیش
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز