من تازه فهمیدم
قبلا همکلاسیم بود چون دیگه مدرسه ای نیستم
انصافا خوشگل بود ولی چقدررر واسش کامنت خوب گذاشتن، دختر و پسر قربون صدقه اش رفتن و ازش تعریف کردن
واسش خوشحالم 😍 حسودیم نمیشه ولی ی حس بدی دارم
من همسنشم، میشناسمش ولی تو واقعیت اخلاقش اینطوری نبود
من با ی صورت پر جوش و غبغب و زیر چشمای تیره،در استرس کنکور و پشت کنکور بودن به سر میبرم
حس می کنم خیلی زشتم و غیر از خانواده ام کسی حتی به من نگاه نمیکنه 🥲
نیازی هم ندارما ولی خب دخترم...
شما مسیرت بهتره
اگه هدفت رشته خاصیه بخون
وقت واسه این کارا زیاااده
خب؟
مسیراتون یکی نیست
یکی م بود حق مقایسه نداشتی واقعا
توام خوشگلی
اسمش چیه
وقتی به اون رشته ای که خواستی رسیدی توهم میتونی مثل اون به خودت برسی
خب مگه از آینده خبر داری .
تو هم داری الان زحمت میکشی
فردا روز به یه جایی میرسی
پول میاد تو دست و بالت چهار تا عمل و تزریق و رسیدگی به پوست و .... خوشگل و ناز و تپلی میشی اونوقت بقیه در حسرتت هستن .هر کس موفقیت هاش زمان داره یکی زود یکی دیر
رو اعتماد بنفست کار کن من همسن تو بودم فکر میکردم پوستم خیلی خیلی تیره ست مثل آفریقاییها در اون حد و همیشه کرم و پنکیک میزدم بعدا انگار چشام باز شد و فهمیدم پوستم اتفاقا روشنه و الان چهره خودم رو میپسندم نمیگم زیبام ولی زشت هم نیستم قبلا میگفتم زشتترین منم 😂
بلاگری زهر ماره اصلا خوش نمیگذره بخوای دم به دقیقه تولید محتوا کنی یک مدت انجام دادم واقعا از همه چیز افتاده بودم بعدم شما فقط تعریف هارو میشنوی تخریب هاش بیشتره و به هر روحیه ای نمیخوره تبلیغاتم بلاخره خیلی پر برکت نیست چون توقع ها از تبلیغات زیاده و اگر انجام نشه خوب نا رضایتی پیش میاد
