چون تروماها و احساسات بد بهم فشار میاره
کل زندگیم پر بود از فحش دعوا تحقیر استرس غصه و گریه
کل بچگی ونوجوونی و جوونیم به لطف پدر و مادرم سوخت و دود هوا شد
خونه ای که با حسرت و کمبود توش بزرگ شدم
سر نماز با کمربند کتک خوردم! جلو دوست و معلم و فامیل و همسایه خار و خفیف شدم! از شدت خساست حسرت بدل خیلی چیزا بزرگ شدم! یه بچه ی سالم بودم تا فحش .... هم گفتن بهم! و خیلی چیزای دیگه
دیدنشون برام سخت شده