چند روزی بود که نه غذا میخورد و نه حرف میزد چشماش بسته بود فقط گاهی بازشون میکرد یه شب کل فامیل جمع شده بودن خونشون من هم بودم بعد شوهرم رفت دست پدرشو گرفت و گریه کرد یهو پدرشوهرم چشماشو باز کرد و اسم منو صدا زد و دوباره خوابش برد
بچها بنظرتون چرا؟؟ آخرین چیزی که توی این دنیا گفت اسم من بود چرا من؟ یعنی چی میخواسته بگه
ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.
قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.
تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.
از یه آقایی پرسیدم گفتم زبانا بگم حلال کردم ولی قلبا نکنم میشه؟گفت نه نمیشه دروغ بگی ولی میتونی جمله ای بگی که ایهام داشته باشه و نشه ازش برداشت کرد چیزی.منم نمیدونم چی بگم
یه صلوات برا امام زمانم میفرستی؟ گذرم تا به در خانه ات افتاد حسین،خانه آباد شدم من اُوون آباد حسین
به سختی جون میدن شک نکناین افتاده بود رو جا معذرت میخوام حتی نمیتوانست بره دستشویی پوشکش میکردن
منم تا دوسال بعد مرگ مثل تو زیاد نفرین ناله میکردم خیلی ازش دلخور بودم هر جا بچه هاش منو اذیت میکردن نفرین اون میکردم نمیدونم چی شد یکباره بخشیدمش ...گفتم خدا همه بنده هاش رو دوست داره خدایا این بنده ات رو به خودت بخشیدم اگه امکانش هست تو هم منو ببخش...ارامش پیدا کردم