من امروز مصاحبه کاری داشتم برای استخدام معلم توی موسسه زبان
از اول کار همش داشت دیر میکرد هرچی میگفتم من داره دیرم میشه میگفت ن صبر کن آماده بشم
وقتی رسیدیم وسط مسیر بخاطر ۳۵ هزار پول اسنپ یاخدا ابروی منو برد جلوی راننده ک یتیم پول نداری چرا میری خدالعتت کنه من از کجا بیارم
منم اسن چند وقت انقد درس خونده بودم کلا رد داده بودم بخدا همش عصبی میشم زود آخرسر گفتم بسه دیگه میزنم ب حسابت
من دیدم همراه بانگم خراب شده کارتم جا گذاشتم گفتم فردا با عابر کارت ب کارت میکنم +بعد من فردا مهمون داشتم رفتم خوراکی خریدم از فروشگاه گفتم مادر من پولشو فردا بت میدم گفت باشه...حساب من شد ۳۹۹ تومن ک گفتم باشه من ۴۰۰ میزنم برات
یهو جلو بابام گفت نههههه من پاشدم باهات اومدم تا اونجا برو بیا پول تخم مرغا و فلان منم باید بدی گفتم مامان من ندارم الان بدم ا کجا بیارم ۴۰۰ دادی اوکی من فردا بت برمیگردونم
یکاری گرد بابام تا تونستتتتت ببخشیدا ری.......د ب من
وسط مصاحبه من همشششششششش بلند بلند تو جلوی در نوچ نوچ میکرد ک چیشددددد تموم نشدددددد بدو دیگه
مرده هیچی نشده گفت نه سرتایم اومدید ن اختیار دارین از خودتون مادرتون دم در منتظرن باهاتون تماس میگیریم