یه پسری از اشناهامون ...خونه پدربزرگم تو روستا میشه همسایه خونه پدر مادر این پسره...خودشم مرکز استان کار میکنه در ماه ۴ روزی میاد پیش پدر مادرش
آقا من هر وقت خونه پدر بزرگم هستم اینم که برمیگرده خداوند رو شاهد میگیرم جوری از دور منو نگاه میکنه سعی میکنه بگه توجهم بهت جلبه و ضایع بازی درمیاره که مامانم حتی یه بار هشدار داد بهم...اومده بود عیادت پدربزرگم نگم چطوری نگاه چشمام میکرد و میرفت هپروت....خلاصه به دور از توهم منم وقتی دیدم اینجوریه و هی مجو میبینه رفتارای ضایع میکنه گفتم علاقه داره دیگ...و توجهم بهش جلب شد
تا اینکه بعد تحقیق تو اینستاگرام با کلی ترفند و بدبختی فهمیدم دوست دختره چند ساله داره😐 و هنگ هستم چطور اینجوری به یه دختر تعهد داره حالا هر چند کتبی نه ولی دلی...بعد اینجوری با من رفتار میکنه و سیگنال میفرسته...نگید توهم زدی که عمرا توهم باشه
حس خیییییلی بدی گرفتم حس اینکه یکی بهم اهانت کرده...هم عذاب وجدان که نکنه حرکتی ازم سر زده این پسرو هوایی کرده
واقعا حالم بده...من داشتم بهش علاقه مند میشدم تمام معیارهامو از لحاظ ظاهری...شغلی ..رفتاری داشت و حتی اعتقادی...اما رید...به معنای واقعی کلمه رید به همش