پسرم یکی دو روز دستشویشو دیر به دیر میکرد بعد مامانمو خواهر بزرگ ترم گفتن بهش روغن زیتون بدن که رون کنه
بعد گربه روغن زیتون دوست دارن میخورن براشونم بد نیست بعد اینا گفتن الان این نمیخوره این حرفا با سرنگ بهش دادن بعد گربم
بد سرنگ بد زدن یا هرچی این پرید توی نایش
این اتفاق ساعت ۱۱ شب افتاد من دیدم حال پسرم همیجثری داره بد تر میشه گفتم ببرنش دکتر ساعت ۱ اومدن گفتن همیچی اوکیولس من دیدم بچم دار خس خس میکنه
ولی گفتم اوکی دیگه گربه هام حالشون بده فرار میکنن میرن یه جایی این ساعت ۳ صبح از تنگی نفس در اومد از جاش با حال خیلی بد ساعت ۳ اینا بردنش دامپزشکی که تشخیص دادن گذاشتنش توی اتاقک مخصوص گربه ها بهش دوتا اکسیژن وصل بود بعد گربد دیگه تا ساعت ۵ بعد از ظهر فرداش دیگه خیلی حالش بد بود و به تهران اینا هم زنگ زدن دیدن هیچ راهی نست بهش از این امپول هایی زدن که خلاص بشه دیگه درد نکشه
بچم به خدا خوب بود در کمتر از ۱ رثز این بلا سرش اومد