یه دعوایی بینمون پیش اومد برای اولین بار گفت الهی که تو بمیری
ب خدا نمیتونم حرفشو هضم کنم با وجود اینکه بعدش بهم گفت عصبانی شدم گفتم
ولی نمیتونم خودمو اروم کنم تو یه شب از چشم افتاد دیگه بهش حس قبلو ندارم چیکار کنم
چون واقعا انتظار نداشتم کسی ک میگفت عاشقتم اینجوری بگه
یک ساله عقدم
دوس دارم جوری بشه انقد وابستم بشه که بدون من نتونه نفس بکشه
والا من‌عقدم‌شوهرمم کتک میزنه
الان بگه بعدنم میگه درست بشو نیست
اووووه خواهر بابای من هر روز داره به مامانم میگه مثلا شوخیه
از چشم ات افتاد بار اولش
برو کلاس همسرداری اصولش رو یادبگیر
من هم خانوم کشوری رو میشناسم خیلی خوبن کلاساشون هم خانوم باقری هم خانوم طاهری
تو هم میگفتی اینه
نفرینش برمیگشت برای خودش
وای توروخدا اینطور نگین ادم اصن میمونه از دست این مردا...
بزرگش نکن تا زندگیت تلخ نشه
قرار نیس اشتباه اول شریک زندگیت اشتباه اخرش باشه که اینجوری میکنی
اگه عذرخواهی کرده خب تمومش کن و باهم خوب باشید
منظوری نداشته
