ب تازگی کارمند شده چون من تو ی ساختمونم با مادرش وقتی میرفت سرکار بچشو میزاشت پیش مادرش و میرفت بچش هم میومد پیش بچه من تا اینکه رو فرش هام جیش کرد بعدش مادر شوهرم بردش دوباره از فرادش اوردش براش پیام دادم من زیاد حوصله بچه ندارم دیگه نیارش تا چند ماه نیاورد اللن زنگ ب شوهرم زد بیا بچمو ببر پیش بچت بازی کنه منم ب شوهرم گفتم میخوام برم خونه پدرم و نیاوردش دیگه هرچی میخوام بی احترامی نکنم نمیزارن اخرش عصبی میشم ی چیزی بهش میگم چطور بهش بگم ی دفه هم توجمع گفت از اول مهر میرم سر کار بچه هارو میارم پیشتون اخه یکی ی بار ب من بگه بچتو نیار من خودمم دیگه نمیرم